حمید نظری خلفلو - جلیل نازی - مرتضی قربانی نژاد
حسین شلالوند
سازنده وبلاگ : حمید نظری خلفلو
نام استاد : حاج آقا قاسم ضیایی
حمید نظری خلفلو - جلیل نازی - مرتضی قربانی نژاد
حسین شلالوند
سازنده وبلاگ : حمید نظری خلفلو
نام استاد : حاج آقا قاسم ضیایی
معاد، روحانی است یا جسمانی؟
اشاره:
در مقاله پیشین به اصل معاد اشاره کردیم و کلیاتی در مورد آن بیان کردیم. گفتیم که متکلمین اسلامی با دلایل عقلی و نقلی ثابت می کنند که مرگ پایان زندگی انسان نیست و پس از مرگ، حیات دیگری نیز وجود دارد. یکی از مسائل اساسی در ارکان اعتقادی تمام ادیان اعتقاد به حشر انسان در جهان پس از مرگ است. در این مقاله در پی آن هستیم تا کیفیت زندگی پس از مرگ را مورد بررسی قرار دهیم.
زندگی پس از مرگ چگونه است؟ آیا جسمانی است یا روحانی؟ جسمانی و روحانی بودن معاد به چه معناست؟ اگر معاد جسمانی است، بدن ما در آن دنیا چه ویژگی هایی دارد؟ آیا در عالم آخرت نیز همینگونه که در این عالم هستیم، زندگی خواهیم کرد؟ نخست به برخی از اقوال در میان اندیشمندان اسلامی اشاره می کنیم:
1. معاد جسمانی (فقط جسمانی):
گروهی از متکلمان اسلامی به معاد جسمانی معتقدند. این عده از متکلمین به تجرد روح اعتقادی ندارند و به همین دلیل معاد روحانی را نیز به طریق اولی قبول ندارند. به نظر این عده، روح جسمی لطیف است که در تمامی بدن سریان دارد. روح مجردی در انسان وجود ندارد تا قائل به حشر آن در روز قیامت بشویم. معاد جسمانی به این معناست که انسان ها در قیامت تنها با جسم خود محشور می شوند. به نظر اهل تحقیق، قائلین به معاد جسمانی (جسمانی فقط) ظاهربینانی هستند که تنها به معانی ظاهری آیات و روایات اکتفا کرده اند؛ حکیم زنوزی در این زمینه می گوید:
«فهم اهل ظاهر از مسئله معاد جز انس ذهنی آنان به محسوسات و لذات دنیوی و بیگانگی از امور غیرمحسوس یا محسوساتی غیر از محسوسات این جهانی، چیز دیگری نمی باشد، به همین جهت معاد در نظر این گروه به عود نفس از برزخ به عالم دنیا و تعلق آن به بدن دنیوی تفسیر می گردد و عالم آخرت نیز عین عالم دنیا به شمار می رود» (ابراهیمی دینانی، غلامحسین، معاد از دیدگاه مدرس زنوزی،ص 77). ملاصدرا برخی از محدثین را از معتقدین این قول بر می شمارد (الاسفار الاربعة، قم، مصطفوی، ج9، ص 166).
2. معاد روحانی (فقط روحانی):
این قول که بیشتر به فلاسفه مشاء منسوب است معاد را روحانی می داند. به نظر آنها انسان از بدن مادی و روح مجرد تشکیل شده است و در زمان مرگ روح از بدن جدا می شود. بدن ـ چون مادی است ـ نابود می شود و روح جاودان می ماند چرا که مجرد از ماده است. از نظر صدرالمتالهین، این نظریه متعلق به فلاسفه مشاء است. این عده معتقدند بدن پس از نابودی، دیگر قابل اعاده نیست.
3. معاد جسمانی و روحانی:
بسیاری از فلاسفه و عرفای اسلامی معتقدند نظریه درست و معتبر در مورد کیفیت زندگی پس از مرگ جسمانی و روحانی دانستن آن توأمان است. شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، خواجه نصیر الدین طوسی و علامه حلی از معتقدین به این قول هستند. معاد جسمانی و روحانی که گاهی از آن با عنوان «معاد جسمانی» یاد می شود به این معناست که انسان ها در قیامت با همین شکل و صورتی که در دنیا دارند محشور می شوند به طوری که اگر کسی را در دنیا دیده باشد پس از حشر نیز می تواند او را بشناسد و بگوید این همان است:
«إن الُمعاد فی المعاد هو هذا الشخص بعینه نفساً و بدناً، فالنفس هذه النفس بعینها و البدن هذا البدن بعینه بحیث لو رأیته لقلت رأیته بعینه فلان الذی کان فی الدنیا و إن وقعت التحولات و التقلبات» (صدرالدین شیرازی، مفاتیح الغیب، ص 599)
به نظر بسیاری از فلاسفه و متکلمین اسلامی، اعتقاد به معاد جسمانی از ضروریات دین اسلام محسوب می شود و تلاش آنها در طول تاریخ برای اثبات عقلانی معاد صرف شده است:
البته در کیفیت بدن جسمانی در عالم آخرت اختلافاتی وجود دارد. برخی از آنها معتقدند روح به بدن طبیعی و عنصری باز می گردد و برخی دیگر از بدن مثالی و برزخی دفاع می کنند. بدن مثالی بدنی است که مانند بدن طبیعی از مقدار و شکل برخوردار است ولی برخلاف بدن طبیعی جرم و ماده ندارد. به همین دلیل، به آن جسم لطیف گفته می شود.
دیدگاه قرآن و روایت درباره روحانی و جسمانی بودن معاد
آیات قرآن، به ما می گویند که معاد انسان ها تنها روحانی نبوده بلکه هم روحانی و هم جسمانی است. اصل معاد و کیفیت آن از منظر قرآن آنگونه روشن است که تردید توام با انکار کفار را امری تعجب آور می داند.
«و إن تعجب فعجب قولهم أ ءذا کنا تربا أ ءنا لفی خلق جدید أولئک الذین کفروا...»
«پس اگر شگفت آری، شگفت از گفتار آنان است که می گویند: راستی وقتی خاک شدیم از نو زنده می شویم؟ ! آنها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شده اند...»
در تفسیر نمونه علت نامگذاری قیامت به «ساعة» ناگهانی بودن آن ذکر شده است. همچنین علت ایمان نیاوردن مردم به روز قیامت، علاقه شدید مردم به بهرهگیری کامل از دنیا و هوسرانی و هوسبازی دنیایی ذکر شده است.
ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن و به فرموده اهل بیت(ع) بهار آن است. اگر چه تلاوت آیات قرآن و حتی نگاه کردن به صفحات قرآن کریم نیز دارای اجر و پاداش الهی است؛ اما تدبّر در آیات قرآن دستور اکید خود قرآن و سفارش جدی پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) است، تا جایی که فرمودهاند در تلاوت قرآنی که همراه با تدبر نباشد، خیری نیست.
اما امروز آیه 59 سوره «غافر» است: «إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لَّا رَیْبَ فِیهَا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ»؛ در حقیقت رستاخیز قطعاً آمدنی است در آن تردیدی نیست ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند.
معاد یکی از مهمترین اصول دین ماست، اعتقاد به روز قیامت جزو ضروریات شریعت اسلام و از مهمترین باورهای هر انسان مسلمان موحد است. همه میدانیم که روز محشر برپا خواهد شد و آن روز به اعمال، رسیدگی خواهد شد اما آیا به این مطالب ایمان و باور نیز داریم؟
آیه شریفه فوق دارای 3 قسمت است :
در قسمت اول تصریح میکند که قیامت آمدنی است. در بخش دوم بیان میدارد که شکی در آن نیست؛گویا برخی از مردم به روز قیامت شک دارند و آیه در مقام رفع شک آنان است! و در قسمت آخر آیه خداوند عدم ایمان مردم به این روز مهم را گوشزد میکند یعنی همان روزی که قطعاً آمدنی است؛ بدون هیچ شک و ریب میباشد را غالب مردم مؤمن نیستند و به روز قیامت ایمان ندارند.
در تفسیر نمونه علت نامگذاری قیامت به «ساعة» ناگهانی بودن آن ذکر شده است. همچنین علت ایمان نیاوردن مردم به روز قیامت، علاقه شدید مردم به بهرهگیری کامل از دنیا و هوسرانی و هوسبازی دنیایی ذکر شده است نه این که در قیامت و وقوع آن ابهام یا اخفاء وجود داشته باشد.
مهمترین درس این آیه عدم ایمان و باور اکثریت مردم به روز قیامت است! گاهی انسانی از وقوع حادثهای اطلاع دارد که آن را «علمالیقین» میگویند؛ ولی گاهی آنرا باور دارد و تعیینش از علم بالاتر است و باوری عمیق و درونی پیدا کرده است که آن را «عینالیقین» گویند و اگر کسی درون آن حادثه قرار گرفت و کاملاً آن را لمس کرد دیگر مرتبه «حق الیقین» را دارا شده است که بالاترین مرحله یقین است.
یكی از سوالاتی كه همواره مطرح است چرا بشر از مرگ می ترسد؟ چرا وقتی اسم مرگ جلومان می آورند موهای سرمان سیخ می شود؟ چرا وقتی اسم مرگ می آورند مادر به بچه اش میگه خدا نكند ؟نیاید آن روز . دور از جون و ....
می گویند هارون الرشید که در خواب دیده بود همه دندانهای او ریخته است و تعبیر خواب کردن آن دو نفر که یکی گفت: «همه کسان تو پیش از تو می میرند. و دیگری گفت: «عمر خلیفه از همه بستگانش طولانیتر خواهد بود» و واکنش هارون در برابر دو تعبیر کننده که به دومی صد دینار داد و اولی را صد تازیانه زد نیز دلیل دیگری بر این حقیقت است. زیرا هر دو یک مطلب را گفته بودند اما آنکه نام مرگ کسان خلیفه را بر زبان جاری کرده بود صد تازیانه نوش جان کرد، و کسی که مرگ آنها را در قالب «طول عمر خلیفه» ! ادا نمود صد دینار پاداش گرفت!
علماء علم اخلاق می فرمایند علت ترس انسان ازمرگ چند عامل است:
1 – بدلیل این كه شناختی از حقیقت مرگ نداریم و حقیقت مرگ را نمی دانیم.
ماكروكی مرگ را نمی دانیم . هیچ اطلاعی ازمرگ ومسائل بعد ازمرگ نداریم .مرگ را نیستی ونابود شدن می دانیم . غالبا تصور میکنند مرگ یک امر عدمی و به معنای فنا است ولی این برداشت هرگز با آنچه در قرآن کریم آمده و دلائل عقلی به آن رهنمون میشود موافق نیست.
مرگ از نظر قرآن یک امری وجودی است، یک انتقال و عبور از جهانی به جهان دیگر است و لذا بسیاری از آیات قرآن از مرگ تعبیر به توفّی شده است که به معنی باز گرفتن و دریافت روح از تن بوسیله فرشتگان است.
در حالی كه انسان با مرگ ازعالم دنیا به جهان آخرت منتقل می شود که آخرت ابتدایش عالم برزخ و انتهایش بعد از برپایی قیامت کبری بهشت یا دوزخ است.
ما متأسفانه مطالعه كم داریم یا اگر داریم می ترسیم درباره مرگ مطالعه كنیم عیب جوان ماهمین است كه اگر ازش بپرسی توآلمان بهترین بازیكن كیه ؟ فوراً جواب می دهد : كیه ، سنش چقدره ، قدش چه قدره، شماره پیرهنش ، این ازدواج كرده و.... اما اگر ازش بپرسی وقتی رفتی داخل قبر چی میشه میگه نمی دانم ؟یا گاهی شنیده میشه :بابا از این حرفا نزن ، بذار خوش باشیم وزندگیمونو بکنیم !
راننده وقتی ببیند ماشین او درآستانه سقوط ونابودی است می ترسد ، افرادی كه ایمان به معاد ندارند ومردن را نیست شدن می دانند باید ازمرگ بترسند چون مرگ درچشم آنان یك نوع سقوط ونابودی است .
امام حسن عسكری(علیه السلام) می فرماید من و پدرم امام هادی(علیه السلام) هردو به عیادت یك شخص كه داشت ازدنیا می رفت رفتیم.طرف داشت بی تابی می كرد گریه می كرد چشماش چپ و راست می شد .امام عسكری(علیه السلام) فرمود : چی شده ؟چرا بی تابی می کنی ؟
فرد گفت : آقا دارم می میرم . آقا فرمود : همه می میرند ، مگه توفقط می میری ؟! مرگ مال همه است. گفت : آقا الان كه عزرائیل میاد سراغم . حضذرت فرمود : عزرائیل كه ترس ندارد .
امام عسكری(علیه السلام) می فرماید : پدرم چند مثال برای این شخص مختصر بیان فرمودند :
1- فرمود اگر به شما بگویند این لباس كهنه ومندرس وكثیف رادربیار یك دست لباس شیك نو برات دوختم بپوش تو می ترسی ؟ مرد محتضر به امام هادی(علیه السلام) گفت : نه لباس نو پوشیدن كه ترس ندارد امام هادی(علیه السلام) فرمود : مرگ هم همینه ، میگن لباس كهنه وكثیف جسمانی ات رادربیار .می خواهیم لباس دنیوی ات را دربیاوریم ولباس اخروی تنت كنیم این كه ترس ندارد لباس نو به تن كردن ترس ندارد.
2 – اگر به شما بگویند این خانه دویست متری كه توش زندگی می كنی كوچكه به دردت نمی خورد ، بیا كلید بهت بدم مدینه كنار قبر پیغمبر یك منزل دنج هزارمتری ساخته آماده ، تو بدت می آید ؟ گفت نه آقا .اگر بروی توی آن خانه وسیع میترسی ؟ گفت نه كی بدش می آید ازیك خانه دویست متری ببرندش توی یك خانه پنج هزارمتری ؟!
آقا فرمودند : حكم دنیا درمقابل آخرت مثل یك خانه دویست متری درمقابل یك خانه پنج هزاری متری است اگر رفتی آنجا بدت می آید گفت نه آقا.
امام هادی(علیه السلام) با این چند كلمه آرامش كرد و راحت جان داد .
پس یكی ازدلائل ترس ما مردم این است كه كروكی آن طرف را نداریم.(1)
ولایت فقیه چرا؟
مسئله ولايت فقيه و مسائل مربوط به آن، يکي از ارکان دين اسلام و نظام کنوني ايران اسلامي است که حضرت امام خمينيu پس از گذشت چندين قرن از غيبت کبراي امام زمان ، آن را جامه عمل پوشاندند، اما دشمنان مغرض خارجي و اذناب داخلي آنها بارها اين اصل مترقي نظام اسلامي را مورد اشکال قرار داده و در مورد آن شبهاتي را مطرح کردهاند. البته مهمترين محل نشانهروي اين تيرهاي مسموم، اذهان نسل جوان و نوجوان کنوني است. لذا به جهت برطرف شدن اين گونه شبههها و اشکالات و افزايش اطلاعات نسل جوان در اين باره، اين مسئله را از ديدگاه حکيم فرزانه آيتالله جوادي آملي بررسي کردهايم.
ابو القاسم عاشوري
مسئله ولايت فقيه يکي از مهمترين مسائل جامعه اسلامي است که بحث و گفتگو دربارة آن از دو جهت ضروري است؛ اول آنکه ولايت فقيه سنگ بناي نظام جمهوري اسلامي است و بر هر فرد مسلمان و انقلابي لازم است که اين اصل اساسي را خوب بشناسد و سپس بر مدار آن حرکت کند و دوم آنکه دشمنان اسلام و انقلاب فهميدهاند که ظلمستيزي انقلاب و نظام اسلامي، از اين اصل مهم و مترقي سرچشمه گرفته است و براي منحرف ساختن چنين نظام و انقلابي، بايد به قلب نيرو دهنده و ستون استوار آن هجوم برند و به همين جهت است که پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در هر زمان مناسب شبهاتي در زمينة اين اصل بيبديل مطرح شده است.[1]
مقصود از واژة ولايت در بحث ولايت فقيه، سرپرستي است،[2] اما «ولايت» فقيه نه از سنخ ولايت تکويني است و نه از سنخ ولايت بر تشريع و قانونگذاري و نه از نوع ولايت محجوران و مردگان، بلکه ولايت مديريتي بر جامعه اسلامي است که به منظور اجراي احکام و تحقق ارزشهاي ديني و شکوفا ساختن استعدادهاي افراد جامعه (اثارة دفائن عقول) و رساندن آنان به کمال و تعالي درخور خويش، صورت ميگيرد.[3]
مقصود از فقيه در بحث ولايت فقيه، مجتهد جامع الشرايط است، نه هر کس که فقه خوانده باشد. فقيه جامع الشرايط بايد سه ويژگي داشته باشد؛ اجتهاد مطلق، عدالت مطلق و قدرت مديريت و استعداد رهبري. يعني از سويي بايد صدر و ساقة اسلام را به طور عميق و با استدلال بشناسد و از سوي ديگر در تمام زمينهها حدود و ضوابط الهي را رعايت کند و از هيچ يک تخطّي و تخلّف نکند و از سوي سوم، استعداد و توانايي مديريت و کشورداري و لوازم آن را واجد باشد.[4]
برهان عقلي بر ضرورت ولايت فقيه در عصر غيبت، نظير برهان بر نبوت و امامت است؛ زيرا آنچه که اثباتکنندة نبوت عامه است، يکي نياز بشري به قوانين الهي است و ديگر نياز به وجود فردي است که به دليل مسانخت و همجنسي با انسانها، ضمن اسوه بودن توان تدبير و اجراي همه قوانين الهي را داشته باشد. ... اثبات امامت عامه نيز با همان دو اصل، يعني احتياج انسان به قوانين الهي و نياز به رهبري اجتماعي است، زيرا هر چند که با رحلت پيامبر اسلامp تشريع قوانين الهي به اتمام ميرسد، ليکن بسياري از عمومات و اطلاقات، تخصيص و يا تقييد يافته و علم به آنها در نزد کسي است که به منزله جان نبي در ارتباط باطني با نبي اکرمp ميباشد. از اين رو بعد از رحلت پيامبرp نياز به شخصي است که هم آگاه به قوانين اسلامي باشد و هم عهدهدار ولايت و سرپرستي اجتماع باشد، اما در زمان غيبت بعد از آن که بيان مقيّدات و مخصّصات شريعت نبوي به حد نصاب رسيد، ديگر کمبودي در بخش قوانين احساس نميشود، ليکن اين مقدار، جوامع انساني را از انسان قانونشناس و اميني که عهدهدار سرپرستي و اجراي قوانين باشد، بينياز نميکند. اين نياز همان امري است که ضرورت ولايت فقيه عادل و مدير مدبّر را در زمان غيبت امام زمان(عج) اثبات ميکند.[5]
دكتر سید یحیى یثربى
اشاره
حافظ از دست مده دولت این كشتى نوح ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت
امام، مشعل فروزان هدایت است و امامت، كشتى نجات ازطوفان حیات مادى. از آنجا كه این موضوع از اصول و مسائل مكتب تشیع مىباشد، علماى بزرگوار و محققان و اهل كلام پیوسته در باره آن بهبحث و بررسى پرداختهاند نوشتههاى كوتاه و بلند و كتابهاى كوچك و بزرگ در باره امامت، شأن امام، مصداق امام، اوصاف همه امامان و غیره كم نداریم. آنچه در اینمختصر تقدیم علاقهمندان خاندان عصمت مىگردد، پژوهشى است در جهت تبیین و تحلیل امامت و اوصاف امامان، بر پایه اصول و قواعد حكمتمتعالیه صدر المتالهین شیرازى -قدس سره حكمت متعالیه كه درقرن دهم هجرى به وسیله ملا صدرا تنظیم گشت، با بهرهگیرى همزمان و یكسان از مبانى مشاء و عرفان اسلامى، مىتواند به عنوان بنیادى استوار و كارآمد براى تبیین بسیارى از اصول و مسائل دینى موردبهره بردارى قرار گیرد. خود ملا صدرا از این بنیاد، براى حل معضلاتى از قبیل اثبات واجب، توحید، دفع شبهه ابن كمونه، علم الهى، حدوث عالم، معاد جسمانى و غیره بهره گرفته است. اما بدون شك، نتایج وآثار مبانى این حكمت، بیش از این در حل مشكلات فكرى مىتواند نقش داشته باشد. اینك، براى نمونه یكى از مسائل مهم اعتقادى شیعه را بر مبناى حكمت متعالیه بررسى كنیم. با بهرهگیرى از مبانى حكمت متعالیه، به تبیینشان و جایگاه امامت مىپردازیم و مسائل مهمى را حول این محورتوضیح مىدهیم كه از آن جمله است :عینیت مقام امامت; مبناى یكایك اوصاف امام; ارتباط و پیوند این اوصاف با امام; ارتباط و پیوند این اوصاف با یكدیگر; و دهها نكته باریكتر از موى. نكته جالب توجه اینكه، صدر المتالهین در كتاب حجت، در شرحى كه براصول كافى نوشته، برخى از مسائل مربوط به نبوت و امامت را نه برپایه اصول حكمت متعالیه، بلكه بر اساس مبانى مشائى تبیین نموده است. از جمله وحى و الهام را بر اساس كمال قوه نظرى و برترى قوهحدس كه مبناى فلسفه مشائى اسلامى است تفسیر نموده است.(1) و نیزمسئله استمرار وجود امام را، بدون توجه به موضوع قوس نزولى وصعودى وجود، بر پایه قاعده امكان اشرف كه از قواعد حكمت اشراقاست، تفسیر و تبیین نموده است، در صورتى كه تبیین آن بر اساس اصول و قواعد حكمت متعالیه، بسیار قویتر و روشنتر مىباشد. به هر حال، این نوشته تلاشى است از این حقیر كه امیدوارم مقبول درگاه حق قرارگیرد و وسیلهاى باشد براى توسل به دامن ولایت. ازمحققان ارجمند انتظار دارم كه از راهنمائى و تذكر در جهت تكمیل این بحث دریغ نفرمایند. یا مولا مددى كه: با تو آن عهد كه در وادى ایمن بستیم همچو موسى ارنى گوى به میقات بریم
«ان الامامة اجل قدرا و اعظم شانا من ان یبلغها الناس بعقولهم اوینالوها بآرائهم او یقیموا اماما باختیارهم».
امامرضا (ع) (2)
«جدا شأن امامت برتر و بالاتر از آن است كه: - با عقل و اندیشه عادى بتوان شناخت; یا با راى و نظر مردم، آن را به دست آورد; یا با تعیین و انتخاب مردم، آن را تعیینكرد.»
امامت در مكتب تشیع اهمیت ویژهاى دارد و یك اصل اساسى ازاصول اعتقادى پیروان این مكتب است. از دیدگاه این مكتب، جانشینپیامبر خاتم (ص) باید داراى صفاتى باشد كه آنها را به طور كلى مىتوان در موارد زیر خلاصه كرد:
1- مقام امامت مربوط به یك استعداد و شایستگى عینى ویژهاى است كهاین شایستگى محصول عطا و عنایت الهى است و لذا اكتساب شخص، یاانتخاب و انتصاب مردم در تحقق آن نقشى ندارد. (3)
2- امام به طور مستمر با امدادهاى غیبى و الهام آسمانى موردحمایت و تایید قرار مىگیرد و از اینجاست كه امام در هر عصرى ازبالاترین درجه علم و آگاهى برخوردار بوده و از همه مصالح و اسرارلازم براى سعادت دنیا و آخرت مردم آگاه است. (4)
3- امام ناظر و حاكم بر همه حوادث جهان و رفتار انسانهاست. (5)
4- امام داراى صفت عصمتبوده از گناه و لغزش در امان استبنابر اینامام هر عصرى با تقواترین و عادلترین انسان زمان بوده و دربالاترین درجه فضیلت اخلاقى و عملى قرار دارد. (6)
5- امام مىتواند كارهاى خارق العادهاى به عنوان معجزه و كرامت درزمینه علم و عمل داشته باشد. (7)
6- در هر عصرى تنها یك نفر به عنوان امام، مرجع و فرمانرواى مطلق دین و دنیاى مردم است. (8)
7- مادامى كه انسان در جهان هستى وجود داشته باشد، جهان بىامامنخواهد بود. (9)
8- اطاعت و پیروى امام در ظاهر و باطن و در امور مربوط به دنیا و آخرت سبب نجات و سعادت بوده و مخالفت با وى عامل شقاوت و هلاكت خواهد بود. (10)
در اینجا هدف ما بیان مبانى واقعیت وعینیت این صفات در وجود امام است و اینكه چرا این صفات در وجودامام به یكدیگر مىپیوندند. البته موضوع امام و امامت در كتب كلامى بر اساس مبانى كلامى مورد بحث قرار گرفته است و اوصاف ائمه نیز با استناد به مبانى كلامى اثبات شده است. از قبیل: استناد به قاعده «لطف» در اثبات وجود امام و همین طور استناد به نقل در اثبات صفات ائمه و نیز بهرهگیرى از مبانى كلامى دیگر ازقبیل «قبح تقدم مفضول بر فاضل» و استدلال بر عصمتبر اساس همینمبانى. (11) اما منظور ما در این مقاله، تحلیل و تبیین صفات وروابط صفات ائمه بر اساس مبانى حكمت متعالیه صدر المتالهین است. براى توضیح این مطلب لازم است به اصول و مبانى فلسفى چندى توجه كنیم:
الف- جهان هستى داراى مراتب و درجاتى است كه این درجات و مراتب از دو جهت مطروحاند یكى قوس نزول و دیگرى قوس صعود. در قوس نزول بعد از مبداء هستى، عالم عقول و مجردات قرار دارد و سپس جهان مثال و به دنبال آن جهان ماده و در قوس صعود نیز از جهان ماده به جهان مثال مىرسیم و از جهان مثال به جهان مجردات. قوس نزول لازمه نظام علیت در جهان هستى است و به این معنا كه بهخاطر ضعف هر معلولى نسبتبه علت خود هرچه از مبداء هستى دورتر مىشویم به مرتبه ضعیفترى از وجود مىرسیم. (12) مبناى قوس صعود حركت بنیادى و جوهرى جهان ماده است كه صدر المتالهین آن را مطرح نمود و اثبات كرد. (13) بنابر حركت جوهرى جهان ماده یكپارچه در حال خروج از قوه به فعل است و بدیهى است كه فعلیت تام جز با نیل به درجه تجرد تام حاصل نمىگردد پس حركت جهان ماده، جهان ماده را خود به خود در مسیر تجرد قرار مىدهد.
ب- اما موضوع تحول و تبدیل یك موجود مادى به موجود مجرد، بدون فرض و قبول یك اصل اساسى دیگر امكانپذیر نیست و آن اصل اساسى «كون جامع» بودن وجود انسان است به این معنا كه در جهان هستى هر موجودى حد معینى دارد اما یكى از موجودات جهان یعنى انسان بهتنهایى شامل تمام حدود عالم هستى است و لذا آن را عالم صغیر نیزمىگویند. این مضمون در ضمن بیتى منسوب به حضرت على (ع) چنین آمده است : و تحسب انك جرم صغیر و فیك انطوى العالم الاكبر (14) بنابراین در میان موجودات جهان، فقط انسان است كه مىتواند میانجهان ماده و جهان مجردات رابطه و پیوند برقرار سازد و در واقع وجود انسان رابطه و پل پیوند تمام عوالم و درجات مختلف جهان هستى است و انسان بستر و موضوع حركتى است از قوه بى نهایت تا فعلیت نامتناهى; بنابراین قوس صعود در محدوده وجود انسان از پایینتریندرجه هستى تا بالاترین درجه آن قابل تحقق است. از ضعیفترین مرحله جماد تا عالیترین مرحله جماد، آنگاه انتقال از جمادى به نباتى، سپس سیر و تحول از پایینترین مرحله نبات تا بالاترین مرحله آن، آنگاه انتقال به مرحله حیوان و تحول در مراتب مختلف حیوانیت و رسیدن به آخرین درجه وجود حیوانى، آنگاه انتقال از عالم حیوان به عالم انسان و تحول در مراتب مختلف آن و نیل بهعالیترین درجه تجرد با عبور از عالم ماده و عالم مثال و وصول بهآستان حق و فنا در حق آنگاه بقا به حق. مولوى این انتقال ها را به نام مرگ مطرح مىكند و چنین مىسراید:
از جمادى مردم و نامى شدم وز نما مردم ز حیوان سر زدم
مُردم از حیوانى و آدم شدم پس چه ترسم، كى ز مردن كم شدم
جمله دیگر بمیرم از بشر تا بر آرم از ملایك بال و پر
وز ملك هم بایدم جستن ز جو كل شىء هالك الا وجهه
بار دیگر از ملك قربان شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم كانا الیه راجعون (15)
صداوسیما در بازتاب ظلمهای وهابیت به شیعه و سنی کوتاهی میکند
خبرگزاری فارس: مدیر شبکه جهانی ولایت ضمن انتقاد از کوتاهی سازمان صداوسیما در تبیین مرزبندی میان برادران اهل تسنن با فرقه تندروی وهابیت گفت: این روشنگری هم به نفع شیعیان است و هم سنیها؛ چرا که وهابیت به هر دوی این مذاهب ظلم میکند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، آیتالله سید محمد حسینی قزوینی، از استادان حوزه علمیه قم و از فعالان عرصه وهابیت است.
وی علاوه بر اجتهاد در حوزه علمیه، دکترای فلسفه و تقارن ادیان از دانشگاه اسلامی الحره هلند را دارد و عضو هئیت علمی دانشگاه بین المللی آل البیت و بنیانگذار موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) است و هم اکنون مدیریت شبکه جهانی ولایت را بر عهده دارد.
از این استاد حوزه علمیه 23 جلد کتاب منتشر شده و 45 مجلد دیگر نیز آماده انتشار است. وی بیش از 200 جلسه گفتوگو و مناظره با مفتیان سعودی و شبکههای مختلف ماهوارهای انجام داده است.
گفتوگوی گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس با این استاد حوزه در زمینه «ضرورت پرداختن به مباحث وهابیت» تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
«وهابیت» امتداد خط بنی امیه است
آیت الله حسینی قزوینی در ابتدای این گفتوگو درباره تاریخچه وهابیت بیان داشت: اگر کسی کمترین اطلاعی از پیدایش فرقه وهابیت و عمکرد آنها و کارنامه سیاهی که این فرقه در این 8 قرن دارد، داشته باشد بیشک به ضرورت پرداختن به قضایای وهابیت پی خواهد برد.
وی گفت: بی شک وهابیت در حقیقت همان امتداد خط بنی امیه علیه دین اسلام و نبی مکرم و قرآن کریم است و بنده در کتاب «وهابیت از منظر عقل و شرع» مفصل این مسئله را ثابت کردهام.
وی افزود: البته ما باید حساب اهل سنت را از وهابیت تندرو و درباری جدا کنیم و این دو با همدیگر متفاوت هستند و نباید عملکرد وهابیت را به اهل سنت نسبت دهیم.
حرفهای ابن تیمیه عبارت دیگر حرفهای معاویه است
بنیانگذار موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) گفت: ابن تیمیه در قرن هشتم هجری که وارد عرصه اجتماعی شد عمدتاً هدفش احیای فرهنگ وهابیت بود. اگر سخنان ابن تیمیه با عملکرد بنی امیه در زمان نبی اکرم صلی الله علیه و آله که سالها (21 سال) علیه اسلام جنگیدند مقایسه شود و نیز با عملکرد آنها بعد از زمان پیامبر که اوجش زمان حکومت معاویه و بنی امیه بود مقایسه شود میبینیم که حرفهای ابن تیمیه همان عبارت اخرای حرف معاویه است که میگفت «لا والله الا دفناً دفناً» همان معاویهای که میگفت من آرام نمیشوم جز اینکه نام پیغمبر را دفن کنم. فقط روش اینها با آنها فرق کرده و ابن تیمیه با شیوه دیگر میگوید زیارت پیغمبر حرام است، توسل به پیغمبر حرام است، مراسم تولد و وفات پیغمبر پیامبر، حرام است و این حرفها همان دفناً دفنای معاویه است.
محمد بن عبدالوهاب پیرمردی را به جرم صلوات فرستادن گردن زد!
استاد حوزه علمیه قم گفت: زینی دهلان در فتنة الوهابیه صفحه 18 و 19 میگوید محمد بن عبدالوهاب دستور داده بود کسی حق ندارد هنگام شنیدن نام پیامبر مکرم در اذان، صلوات بفرستد. در ریاض یک موذن صالحی بود که پیر و نابینا بود، این مرد بدون توجه به این بخشنامه روی ماذنه اذان گفت و وقتی رسید به نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، صلوات فرستاد. محمد بن عبدالوهاب دستور داد این پیرمرد نابینا را جلوی مردم گردن بزنند.
وی گفت: امروز مفتیهای وهابی حتی برای جشن تولد پیامبر و ائمه علیهم السلام برچسبهای بدعت و به دنبال آن، حرمت میزنند و حرم اهلبیت را بتکده و شیعیان را قبر پرست معرفی میکنند و شیعیان را به مشرکین زمان پیامبر تشبیه میکنند.
مدیر شبکه جهانی ولایت افزود: محمد بن عبدالوهاب در جای جای کتابش میگوید: شرک مشرکین زمان ما از شرک مشرکین زمان پیغمبر قویتر و بدتر است.
فتوای یک مفتی، چراغ سبز میشود برای ده ها ترور
رئیس شبکه جهانی ولایت گفت: در همایش صحیح بخاری در زاهدان، دکتر محمد ابراهیم (قاضی دادگستری مدینه از عربستان) که شخصی تند و تکفیری است سخنران بود. این شخص در همایش زاهدان گفته بوده هر گونه توسل به پیغمبر و اولیا شرک است و خود پیغمبر هم با مشرکان جنگید.
دکتر حسینی قزوینی گفت: این در حقیقت یک چراغ سبز و زمینهای شد برای دهها و صدها ترور در داخل کشور مثل فاجعه تاسوکی. چرا که طبق این دید، شیعیان مشرکند و پیامبر با مشرکان جنگیده است.
وی گفت: قضیه انفجار مسجد علی ابن ابیطالب (علیهالسلام) و حوزه علمیه شاه جمال به دنبال همین سخنرانی دکتر محمد ابراهیم صورت گرفت.
آیتالله حسینی افزود: مولوی عبدالقدوس در مصاحبهای گفته بود: ما این مواد را آورده بودیم برای اینکه بتوانیم تعدادی از علمای شیعه و سنی را بکشیم چون بناست علمای شیعه در یک همایش دور هم جمع شوند و ما دستور داشتیم این مواد را منفجر کنیم و اختلافات داخلی در کشور راه بندازیم.
بعضی مفتیها مردم را به براندازی حکومت تحریک میکنند
عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی آل البیت گفت: غالب مسئولان به معضلاتی که وهابیت در کشور درست کرده، بیتوجه هستند. این افراد وهابی چون جرات و شهامت مبارزه با نظام را به صورت علنی ندارند در سخنرانیها و نمازهای جماهت خود میگویند: مردم! توسل و زیارت قبور شرک است، ساختن حرم شرک است! سالگرد ازدواج گرفتن شرک است و .... یعنی غیر مستقیم میگویند این نظام، نظام شرک است! و از طرفی هم همه میدانند مبارزه با شرک واجب است نتیجه این میشود که غیر مستقیم مردم را برای براندازی حکومت و نظام تحریک میکنند.
صدا و سیما باید با تفکیک اهل سنت واقعی از وهابیت روشنگری کند
آیتالله حسینی قزوینی در بخش دیگری از گفتوگوی خود با خبرگزای فـارس اظهار داشت: شناخت وهابیت تندرو و پرداختن به بحث وهابیت البته با دقت و با پشتیبانی فرهنگی، نه تنها لازم بلکه به نظر من واجب است.
وی گفت: کسانی که دلسوز نظام هستند و خودشان را وامدار نفسهای پاک امام راحل و شهدا میدانند بحث را جدی بگیرند و صدا و سیما هم با بحثهایی در این موضوع، روشنگری کند.
مدیر گروه حدیث دانشگاه آل البیت گفت: بعضی کتابهای درسی که در برخی از حوزههای علمیه اهل سنت تدریس میشود مناسب نیست و این درسها همان مبانی فکری وهابیت و سلفیگری را تشکیل میدهد. وقتی شخصیت طلبهای با این مبانی پرورش مییابد که حرمسازی کفر و بیتپرستی است و باید علیه او قیام کرد. معلوم است که همین شخص مواد منفجره به خودش میبندد، با بستن کمربند انفجار در مسجد، هم خودش و هم دهها انسان بیگناه را به خاک و خون میکشد.
وی گفت: طبق آمار دقیقی که ما به دست آوردیم انفجارهایی که طی 10 تا 15 سال اخیر در کشور رخ داده 90 درصد این انفجارها ردپای طلبههای سنی وهابی و تندرو در آن بوده است.
مدرس درس خارج حوزه علمیه قم گفت: البته این را تاکید میکنم که 99 درصد روحانیت اهل سنت با نظام موافقند و همواره مدافع نظام بودهاند و ما همواره حساب این روحانیون اهل سنت را با یک درصدی که تکفیری و تندرو هستند جدا میکنیم و این یک درصد، کم هستند ولی کمشان هم زیاد است.
وی گفت: حضرت آیتالله مکارم شیرازی طی نشستی که با مولوی عبدالحمید امام جمعه زاهدان داشت، گفت: همین مطالب تندی که در بعضی کتب درسی حوزه اهل سنت وجود دارد عامل ترور و ناامنی میشود.
محقق حوزه ادیان :
به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، دکتر احمدی افزود: این که بهاییت طرفداران خود را بیش از 5 میلیون نفر اعلام می کند، ملاک چندان صحیحی ندارد. تعداد طرفداران واقعی این فرقه یک پنجم این آمار است.
وی با بیان این که طرفداران وهابیت تحت فشار روانی هستند، گفت: تشکیلات سازماندهی شده بهاییت هر بهایی را موظف به تبلیغ عقاید خود میکند. بهاییها هیچ گاه در یک جا متمرکز نمی شوند و به محض رسیدن به پایگاهی هرچند کوچک به جاهای دیگری که پیروان این فرقه در آنجا کمتر هستند می روند، به همین دلیل فرقه بهاییت از لحاظ گستره جغرافیایی، پس از مسیحیت در جایگاه دوم است.
این محقق و استاد دانشگاه با تاکید بر این که بهاییت بر خلاف آن چه که ادعا می کند، یک فرقه است نه یک دین، ادامه داد: جدایی دین از سیاست شعار بهاییت است اما این فرقه تمام کنگرههای بزرگ و تبلیغاتی خود را با استفاده از روابط سیاسی برپا میکند.
احمدی در ادامه اظهار داشت: کتابهای بهاییت نسبت به گذشته تغییرات زیادی کرده است. تشکیلات این فرقه با هربار تجدید چاپ، مطلبی را که دنیای مدرن امروز نمیتواند آن را بپذیرد، حذف و مطلب دیگری را که بیانگر مسایل و شعارهای امروز است، مطرح میکند. بههمین دلیل است که بهاییت تا به امروز، بقای خود را حفظ کرده است.
وی بهاییت را مدعی دروغین وحدت دانست و بیان داشت: پیروان این فرقه مقلد محض هستند و حق ندارند از دستورات رهبران خود که بیتالعدل نامیده میشوند سرپیچی کنند؛ چون این رهبران خود را معصوم تلقی میکنند درحالی که آنها از طریق نوع خاصی از انتخابات برگزیده میشوند که این امر خود منافی عصمت است، در این صورت اگر یک بهایی شکایتی از رهبران خود کند، پیمانشکن محسوب و مجازاتی سنگین میشود.
احمدی یادآور شد: بهاییت معتقد است که در آخرالزمان بیتالعدل بر کل جهان حاکم میشود که این با شعار جدایی دین از سیاست کاملاً تناقض دارد.
این پژوهشگر حوزه ادیان در بخش دیگری از سخنانش گفت: آمریکا در اوایل قرن بیستم برای بسیاری سرزمین رویاها محسوب می شد؛ بنابراین عبدالبها پسر بهاالله با مهاجرت از ایران و تبلیغ هوشمندانه، باعث ایجاد موج گستردهای از بهاییت در غرب و آمریکا شد.
دکتر احمدی افزود: بهاییت تعصب مسلمانان و پیروان مسیحیت را بر دین خود، مانع وحدت میداند و معتقد است وحدت واقعی تنها در زیر سایه این فرقه میسر میشود.
در حاشیه این نشست، فیلم تبلیغاتی بهاییت نیز برای حاضران به نمایش درآمد و توضیحات لازم در مورد آن داده شد.
گفتنی است، نشست«بهائیت، تكاپوینوین تشكیلاتی و تبلیغی» از سلسله نشستهای میز اندیشه دفتر برنامهریزی پژوهشهای كاربردی معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی با حضور جمعی از فرهیختگان و کارشناسان سازمان تبلیغات اسلامی 24 دی در سالن اجتماعات معاونت پژوهشی و آموزشی این سازمان برگزار شد.
در یکی از جدیدترین موارد خشونت فرقهای در کشورهای مسلمان، افراطیون سلفی، به روستاییان شیعه در الجیزه مصر حمله کردهاند. رهبران افراطی سلفی که شیعیان را مرتد میدانند در حضور توام با سکوت مرسی به شیعیان توهین کردند و چند روز بعد جنایت الجیزه را رقم زدند.
روز یک شنبه کشاورزان سنی مذهب مصری ، چهار مرد شیعه را به اتهام تلاش برای گسترش مذهب خود به قتل رساندند.
به گزارش وال استریت ژورنال این چهار مرد در استان الجیزه در نزدیکی قاهره پایتخت این کشور و در نتیجه یکی از جدیترین موارد خشونت فرقهای در این کشور جان باختهاند.
وزارت بهداری مصر ضمن تائید شهادت چهار نفر از شیعیان، اضافه کرده است که تعداد بیشتری نیز در این حمله به شدت مجروح شدهاند.
بنا به اعلام مقامات، حدود سه هزار نفر از روستائیان که شامل سلفیهای بسیار تندرو میشدند، خانه حسن شحاته رهبر شیعیان را محاصره کرده و تهدید کردند که این خانه را به آتش خواهند کشید مگر این که 34 شیعه داخل آن قبل از پایان روز، روستا را ترک کنند. با رد این درخواست از سوی شیعیان، روستائیان سلفی به خانه حمله کرده، انها را کشان کشان از خانه خارج کرده و بخشی از این خانه را در آتش سوختند.
شیعیان در زمان حمله در حال برگزاری مراسم تولد امام عصر (عج) بودهاند. خشونت فرقهای در دو سال اخیر در مصر افزایش یافته است ولی تاکنون بیشتر مسیحیان این کشور مورد حمله افراطیون قرار میگرفتهاند. شیعیان بخش بسیار کوچکی از جمعیت مصر را تشکیل میدهند در حالی که ده درصد از جمعیت این کشور را مسیحیان تشکیل میدهند.
حمله در روز یکشنبه بعد از آن اتفاق افتاد که چند روز پیش از این، گروهی از سلفیها در جریان یک راهپیمایی و در حضور محمد مرسی رئیس جمهور مصر به شیعیان توهین کردند و وی ساکت ماند. یکی از رهبران افراطیون به نام محمد حسن خظاب به مرسی گفته است که درهای مصر را به روی شیعیان باز نکند.
حدود سه هزار نفر از روستائیان که شامل سلفیهای بسیار تندرو میشدند، خانه حسن شحاته رهبر شیعیان را محاصره کرده و تهدید کردند که این خانه را به آتش خواهند کشید مگر این که 34 شیعه داخل آن قبل از پایان روز، روستا را ترک کنند. با رد این درخواست از سوی شیعیان، روستائیان سلفی به خانه حمله کرده، انها را کشان کشان از خانه خارج کرده و بخشی از این خانه را در آتش سوختند
الاهرام مصر هم گزارش داده است که این حادثه در روستای زاویه ابو مسلم در استان الجیزه و بعد از چند هفته تحریک توسط رهبران سلفی اتفاق افتاده است. در این حادثه پنج خانه شیعیان به آتش کشیده شده است و پلیش سایر منازل شیعیان را تخلیه کرده است. حسن شحاته از رهبران برجسته شیعیان یکی از قربانیان حادثه است.
حازم برکت یک خبرنگار عکاس و شاهد عینی به الاهرام گفته است که طی سه هفته گدشته شیوخ سلفی شیعیان را به فساد متهم میکردهاند. بنا به گفته وی چندین شیعه در خیابان بر روی زمین کشیده شده و در زیر خشونت سلفیها جان باختهاند. طبق گفته پلیس الجیزه، حداقل چهار نفر کشته شده و سی نفر به شدت مجروح شدهاند.
یکی از قربانیان حسن شحاته 66 ساله است که در زمان جکومت مبارک هم دو بار بنا به دلایل مذهبی به زندان رفته بود. طبق گفته شاهدان، پلیش دیر در صحنه حاضر شده است و افدامی برای جلوگیری از حمله یه شیعیان انجام نداده است. بنا به گفته شاهدان، پلیس مانند دیگران فقط به تماشای صحنه قتل شیعیان پرداخته است.
بها انور از فعالان شیعه، محمد مرسی را مسئول این حادثه دانسته است. وی گفته «در مصر حداقل سه میلیون شیعه زندگی میکنند. شنبه گذشته در جریان کنفرانس همبستگی با سوریه که در استادیوم قاهره برگزار میشد، شیئخ سلفی به شیعیان توهین کردند و محمد مرسی هیچ واکنشی نشان نداد»